با تاخیر ماهگردت مبارک
ساینا جونم ببخشید کوچولوی نازم که دیر به دیر آپ میکنم.
واقعا با وجود تو و شیطنتات و کنار اینا درس و دانشگاه و وایبر و تلگرام سخته برام عزیزم
16مین ماهگردت مبارک باشه عزیزم.
اتفاقای این ماه و خلاصه و با عکس میگم واست دخترم
گاهی وقتا غروبا میبرمت فضای سبز نزدیکه خونه و تو اونجا خیلی دوست داری با بچه ها بازی کنی
کلا از بچه ها تو هر سنی خوشت میاد مهربونم
یه روز هم باهم برای دومین بار رفتیم دانشگاه مامانی و تو با دوستم خاله عاطی رفتی خوابگاه و میگفت خیلی خانوم بودی.
آخر کلاس اوردتت و تو هم شروع کردی به راه رفتن تو کلاس و استادم که خانوم بود چیزی نمیگفت ولی بچه ها همش میخندیدن و تو رفتی سمت استادم و اونم تورو بغل کرد و درس میداد.
کلاس در حاله انفجار بود از خنده تا اینکه اومدیم بیرون تا حواس بچه ها پرت نشه.
دقیقا روز مادر بود که باهم رفتیم.
عکست تو دانشگاه
باهم رفتیم تو کار کیک پختن و تو هم حسابی کمکم کردی.فقط اول کار ظرف شکر و انداختی و شکوندی
اینم نتیجه کار
شیطنتات رو تراس خونه مادری
تا میریم تو ماشین بابایی زودی قرآن و میگیری و میبوسی فدات شم.
کلا هرجا قرآن ببینی بوس میکنی
شیطنتات رو تراس خونه خودمون
ساینا جونم یعنی من عاشق ماه گرفتگیه پشتتم
عکست رو کادوی روز زن باباییه
بازی با این حلقه ها رو هم با کمک مامانی یاد گرفتی
اینم عکست اول صبح
خیلی دوستت دارم مامانی