سایناساینا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

دخترم تمام زندگیم

ساینا خانوم بزرگ شد

سلام  بعد چند سال بازم اومدم تو وبلاگ ساینا  اخرین بار خیلی وقت پیش سر زدم  الان دیگه دختر کوچولوم بزرگ و خانوم شده  دیگه ۵ سالش تموم شده و حسابی خانوم شده  دوست دارم بازم اینجا بنویسم از روزمرگی هامون  ...
26 اسفند 1396

ساینا جونی

سلام دختر مامان این پست و از قبل تو ورد نوشتم الان باهم داریم وارد وبت میکنیم. ببخشید دختر نازم حسابی تنبل شدم و از وبت غافل شدم.اما تو واقعا با دیدن لب تاب از خحود بی خود میشی و دیگه نمیذاری جمعش کنم و همش میخوای فیلم ببینی. عقب افتادگی هامو واست مینویسم. تو چند روز دندون های نیش هم بیرون اومدن و کل دندونات 16 تا شد.اولین دندون نیش بالا سمت راست تو تاریخ 5 آذر بیرون اومد و 3تای دیگشم تو چند روز دراومدن. فعلا همون 16 دندون رو داری. تولد 2 سالگی ساینا جون 19 دی با یه روز تاخیر خیلی مفصل برگزار شد.کلی مهمون و بزن و بکوب.دختر نازمم خیلی همکاری کرد و کلی رقصید و قر داد. فقط هوا خیلی سرد بود.خب داشتن ی...
15 ارديبهشت 1394

تولد تولد تولدت مبارک

تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک بیا شمع ها رو فوت کن تا صد سال زنده باشی       ساینا جونم گل زندگیه من تولد دو سالگیت مبارک قشنگترین هدیه خدا، خورشید زندگیم خیلی خیلی دوستت دارم مرسی که با حضورت حس قشنگ مادرانه رو بهم هدیه دادی مرسی که خنده هات، شیطنت هات و نفس هات شده بهونه زندگیه من مرسی که با وجودش لحظه لحظه زندگیمو بامعنی کردی خیلی دوستت دارم دختر قشنگم منو باباجون عاشقتیم   انقد شیرین و دوست داشتنی هستی که هر روز خدا رو شاکرم بخاطر وجودت.کوچولوی مامان هنوز باور نمیشه که دو سال از تولد قشنگت گذشته. ...
18 دی 1393

ساینا جونم 20 ماهه شد

عسل مامان عشق مامان گل خوشبوی من   20 ماهگیت مبارک امیدوارم همیشه تو زندگیت نمرت 20 باشه   هر روز شیرین تر و دوست داشتنی تر از قبل میشی و خیلی شیطون ترم میشی. کلی کارای خطرناک میکنی و سه روز پیش رفتی رو صندلی اشپزخونه و بعد هم رفتی روی میز نشستی   عشق لاک و رژ و وسایل آرایشی و تا میگم آماده شو بریم بیرون بدو میری پای میز آرایش و دست بکار میشی   این ماه بهترین هدیه رو بهم دادی مامانی بلاخره غذاخوردنت درست شد نمیدونی چقدر خوشحالم عشق مامان تا قبل این فقط میکس اما حالا شکل غذات عوض شد و دیگه حسابی خانوم شدی ...
18 شهريور 1393

19 مین ماهگرد ساینا

سلام دختر خوشگلم ماهگردت مبارک الان تو بغلم نشسته ای و داریم باهم وبت و آپ میکنیم. سر فرصت میام از کارات میگم   خیلی دوستت دارم عزیزم       ...
18 مرداد 1393

18 ماهگی

ساینا جونم دختر خوشگلم 18 ماهگیت مبارک   برایت بهترین روزها رو از خدا میخوام اتفاقای این دو ماه که وبلاگتو آپ نکردم مختصر میگم   از 13 خرداد شروع کردی به عکاسی و مدام از چیزای مختلف میعکسی مخصوصا من البته فیلمم میگیری   اینم چندتا از کارای دخترم کلا عاشق دوربینی و روز و شب دستته.جالبش اینجاست که با دوربین میخوابی و تا بیدار میشی دنبالشی.   دندونات بیشتر شدن و پنجمین دندونت بالا سمت راست 24 خرداد دراومد. و تو تعجب من و انتظارم واسه دراومدن دندون های جلوییت 12 تیر تو حمام و در حال جیغ زدنت متوجه شدم سه تا دندون کرسیت دراومده قربونت برم.البته کامل نشده. دوتا پایین چپ و راست و ید...
18 تير 1393

روزی قشنگ

دخترم خوشگلم امروز 27 اردیبهشت روزیه که فهمیدم تو توی وجودمی و جواب آز بتام مثبت شد. یادش بخیر دانشگاه بودم و از اونجا زنگیده بودم آزمایشگاه و جواب و پشت تلفن گرفته بودم. بتای 1015 که تا عمر باقی باشه یادم میمونه. ممنون که تو زندگیمی دختر قشنگم.   خیلی خیلی دوستت دارم ...
27 ارديبهشت 1393

با تاخیر ماهگردت مبارک

ساینا جونم ببخشید کوچولوی نازم که دیر به دیر آپ میکنم. واقعا با وجود تو و شیطنتات و کنار اینا درس و دانشگاه و وایبر و تلگرام  سخته برام عزیزم 16مین ماهگردت مبارک باشه عزیزم. اتفاقای این ماه و خلاصه و با عکس میگم واست دخترم   گاهی وقتا غروبا میبرمت فضای سبز نزدیکه خونه و تو اونجا خیلی دوست داری با بچه ها بازی کنی کلا از بچه ها تو هر سنی خوشت میاد مهربونم   یه روز هم باهم برای دومین بار رفتیم دانشگاه مامانی و تو با دوستم خاله عاطی رفتی خوابگاه و میگفت خیلی خانوم بودی. آخر کلاس اوردتت و تو هم شروع کردی به راه رفتن تو کلاس و استادم که خانوم بود چیزی نمیگفت ولی بچه ها همش میخندیدن و...
22 ارديبهشت 1393

این روزها

خوشگل مامان حسابی خانومی شدی واسه خودت تو پست قبلی یادم رفت بگم.دخترم از 12 فروردین یاد گرفته بوس میفرسته.الانم وقتی منو بوس میکنی دلم ضعف میره فدات شم شیطنتات زیاد شده و خوابت کم. همش دوست داری بری بیرون .خونه هم هستی دوست داری بری پایین خونه مادر جون. وقتی بابایی میاد خونه شما میپری بغلش و واسه من بوس میفرتی تند تند و بای بای میکنی که ببرتت پایین. دیشب که ساعت حدود 1 شب بود که لج کردی بری خونه مادرجون و بابایی تورو برد و طفلی مادرجون و پدر جون و از خواب بیدار کردی و کلی باهاشون بازی کردی و رقصیدی و بعدم بزور اومدی خونه و خوابیدی. کار بدی هم که یاد گرفتی اینه که لجبازی میکنی.وقتی چیزی میخوای نشه ر...
15 ارديبهشت 1393