این روزها
خوشگل مامان حسابی خانومی شدی واسه خودت
تو پست قبلی یادم رفت بگم.دخترم از 12 فروردین یاد گرفته بوس میفرسته.الانم وقتی منو بوس میکنی دلم ضعف میره فدات شم
شیطنتات زیاد شده و خوابت کم.
همش دوست داری بری بیرون .خونه هم هستی دوست داری بری پایین خونه مادر جون.
وقتی بابایی میاد خونه شما میپری بغلش و واسه من بوس میفرتی تند تند و بای بای میکنی که ببرتت پایین.
دیشب که ساعت حدود 1 شب بود که لج کردی بری خونه مادرجون و بابایی تورو برد و طفلی مادرجون و پدر جون و از خواب بیدار کردی و کلی باهاشون بازی کردی و رقصیدی و بعدم بزور اومدی خونه و خوابیدی.
کار بدی هم که یاد گرفتی اینه که لجبازی میکنی.وقتی چیزی میخوای نشه رو زمین دراز میکشی و سرت و میزنی پایین
یا پاهاتو میکوبی رو زمین تا به خواستت برسی
راستی بابا جون زحمت کشید و یه ماشین واسه منو شما خریده تا مستقل باشیم و بتونم دخترم و بیرون ببرم و دورش بدم
مرسی بابا جون مهربون
البته هنو سوار نشدیم یکم ریزه کاری داره و بابایی داره ردیفش میکنه
عزیزم مرسی که هستی تو زندگیم.بودنت ارامش بهمون میدی و صورت زیبات لبخند رو لبمون میاره.
تو بهترین هدیه خدایی
خیلی دوستت دارم
تو پست بعدی کلی عکس میذارم