18 ماهگی
ساینا جونم دختر خوشگلم 18 ماهگیت مبارک
برایت بهترین روزها رو از خدا میخوام
اتفاقای این دو ماه که وبلاگتو آپ نکردم مختصر میگم
از 13 خرداد شروع کردی به عکاسی و مدام از چیزای مختلف میعکسی مخصوصا من البته فیلمم میگیری
اینم چندتا از کارای دخترم
کلا عاشق دوربینی و روز و شب دستته.جالبش اینجاست که با دوربین میخوابی و تا بیدار میشی دنبالشی.
دندونات بیشتر شدن و پنجمین دندونت بالا سمت راست 24 خرداد دراومد.
و تو تعجب من و انتظارم واسه دراومدن دندون های جلوییت 12 تیر تو حمام و در حال جیغ زدنت متوجه شدم سه تا دندون کرسیت دراومده قربونت برم.البته کامل نشده. دوتا پایین چپ و راست و یدونه بالا سمت راست.
25 خرداد نماز خوندن
البته من تازه دیدم.رو مهر سجده میکردی و بوس میکردی.
26 خرداد کشوی کابینت که توش چاقوهاست و باز کردی
منم جاشونو عوض کردم
بعدش رفتی یه سی دی انداختی تو دستگاه دی وی دی که توش سی دی بود
اونم سی دی رو قورت داد
27 خرداد گیر دادی جیش داری و بریم دستشویی.
من فکر کردم یاد گرفتی اما فقط اسمشو میدونی و هنو درکش نکردی.
27 خرداد دستمو بزور گرفتی و بردی اشپزخونه دم کابینتی که سطل اشغال و از ترست توش قایم کردم دیدم دستت آشغاله و انداختی اون تو.
دیگه از اون روز یاد گرفتی آشغالا رو خودت میبری.
31 خرداد اولین بار بلوزت رو مبل بود خودت پوشیدیش.
همش داری به مامان کمک میکنی قربونت برم
همش جارو دستمال تی
خیلی دوستت دارم دخترم.
حرف زدنت تعریفی نداره و جز چندتا کلمه ابتدایی چیزی نمیگی
اما همه چی رو میفهمی.
هرکار میگم انجام میدی و هرچیزی رو میگم میاری واسم فدات شم.
کفش عروسکتو بزور پوشیدی
وقتی میگم ژست بگیر چشاتو میبندی و اینطوری میخندی فدات شم
خیلی خیلی دوستت دارم